عشق الهی از منظر آیات و روایات
عشق الهی از منظر آیات و روایات
حمد و سپاس خداوندی را که حقیقت عشق است و منتهی الیه سکوت عاشقان، دانای هر نهان است و نهایت هر حاجت، به مطیعانش همت طاعت می دهد و بر مریدانش چراغ راه می گردد و تسکین حرارت دل آن ها، مأنوس دل دوستانش می گردد تا به قضایش خشنودشان کند. با متوسلان و گریختگان به درگاهش به محبت و عشق می نگرد و با عاشقانش به نجوا می نشیند و چشمان آن ها را به واسطه نظر به جمالش روشن می گرداند و نهال شوق و لقایش را در باغ دلشان همیشه سبز می سازد.
بزرگان و عرفا بر این عقیده اند که عشق کلید همه معماها و رازهای پنهانی است. عده ای عشق را خود حق دانسته و برخی آن را موهبت الهی می دانند. ابتدای عشق، ابتدای زندگی بشر است. در عشق الهی عامل ظهور عشق بر خلاف عشق انسانی که معشوق در آن وجودی محسوس و مشهود است، ایمان به خداست و چون خود ایمان از فضل خداست، عامل پدید آمدن این نوع عشق نیز عنایت و موهبت الهی است.
پس، عشق الهی از عشق به خویشتن آغاز می گردد و با عشق او به خلق ادامه می یابد و سپس با عشق خلق به خداوند به نهایت می رسد. اگر عشق را تنها گوشه ای از راز بزرگ خداوند بدانیم، عاشقان تنها محرمان این رازند، عاشق حقیقی به فراخور معرفت و عشق خود، به چشم اندازی دست می یابد که در آن جلوه ذات و لایزال سراسر حقیقت به تصویر کشیده شده است.
عشق را بیشتر لغویان فزونی دوستی یا افراط الحُب تعریف کرده اند. این کلمه را مرتبه ای افزون تر از محبت دانسته اند، به طوری که ندیدن عیوب محبوب را از لوازم عشق دانسته اند.( ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 10، ص 251)
شعرای فارسی زبان عشق را اکسیر نامیده اند. کیمیاگران معتقد بودند که در عالم ، ماده ای وجود دارد به نام اکسیر یا کیمیا که می تواند ماده ای را به ماده دیگری تبدیل کند. قرن ها به دنبال آن می گشتند. شعرا این اصطلاح را استخدام کردند و گفتند آن اکسیر واقعی که نیروی تبدیل دارد، عشق و محبت است، زیرا عشق است که می تواند قلب ماهیت کند. عشق، مطلقاً اکسیر است و خاصیت کیمیا دارد یعنی فلزی را به فلز دیگر تبدیل می کند، مردم هم فلزاتی مختلف هستند؛ « الناس معادنٌ کمعادنِ الذهبُ و الفضه» عشق است که دل را دل می کند و اگر عشق نباشد، دل نیست، آب و گل است.
علاقه به شخص یا شیء وقتی که به اوج شدت برسد به طوریکه وجود انسان را مسخر کند و حاکم مطلق وجود او گردد، عشق نامیده می شود. عشق، اوج علاقه و احساسات است ولی نباید پنداشت، آنچه به این نام خوانده می شود، یک نوع است، دو نوع کاملاً مختلف است.( مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعه علی (ع)، ص 40)
و فرق بین محبت و عشق این است که محبت به صورت غریزی در وجود هر موجود زنده ای قرار داده شده است که با توجه به نحوه آفرینش و ظرفیت وجودی آن ها متفاوت است. اما عشق غریزی نیست، عشق حالتی است که برای انسان دست می دهد و موجودات دیگر از آن بی بهره اند حتی در بین انسان ها هم افراد کمی هستند که قابلیت دریافت و پرورش عشق را دارند و نیروی عشق مافوق نیروی محبت است و بزرگترین انسان ها سخت ترین و دشوارترین کارها را به ثمر رساندند در حالیکه محرک آن نیروی عشق بوده است ولی با محبت تنها، هیچ گاه بزرگترین کارها صورت نگرفته و چه بسا نیروی عشق عظیم تر است.
و منشاء عشق: اگر خداوند متعال خود را به خود نشان نمیداد، تکافو و خداگرایی در هیچ کس پیدا نمیشد و ما هرگز قادر نبودیم که او را بشناسیم. بنابراین در تجلی ذات به ذات، حقیقت وجود سابق از تجلی است و این تجلی ذات است کنز مخفی را عیان کرد و تمنای ظهور را در اسماء و اعیان موجودات عالم بوجود آورد.
تو کنزاً مخفیاً بر خود نوشتی ز اَحْبَبْتُ گل ما را سرشتی
تو را حب است و ما را هم تمنّا تجلی کن ز نورت بر دل ما
(منصوری لاریجانی، اسماعیل ، ساحت ربوبی، صص 66-65)
صائن الدین اصفهانی معتقد است که بر حسب معنی حدیث « کُنْتُ کنزاً مخفیاً فَاَحْبَبْتُ اَن اعرف فخلقت الخلق لِکَیْ اُعْرَفَ» خداوند تبارک و تعالی برای اظهار هستی نخستین نسبتی را که برای خویش تعیین کرده، دوستی و عشق است، زیرا او دوست داشت که شناخته شود و بر اساس همین عشق و دوستی بوده است که آفرینش را آغاز کرد. در نتیجه می توان گفت، اساس و بنیاد آفرینش عشق بوده است، آن نیز جز بازگشت به آغاز چیز دیگری نیست. در هر حال، محبت را با عشق مرادف یا مساوی بدانیم باید بپذیریم که آنچه عرفا و اهل تصوف در باب عشق ابراز داشته اند، ریشه قرآنی داشته و از روی هوای نفس و بر اساس سخنان گزاف نبوده است.( ابراهیمی دینانی، غلامحسین ، دفتر عقل و آیت عشق، ص 65)
مراتب عشق را می توان اینگونه بیان نمود: در حقیقت انسان مجمع کلیه عشق ها و شوق ها و جاذبههای گوناگون که در تمام مراتب موجود است ، متفرق است. انسان از مرتبه عشق رحم به نطفه که در حقیقت همان جاذبه کرات است و عشق به توالد و تناسل که عمل نباتی است و عشق شهوانی جنسی که شوق حیوانی است و عشق به موهومات و تخیلات که عشق شیطانی است را داراست تا عشق ملکوتی و ملائکه آسمانی. پس همه نوع از مراتب عشق تا منتها در وجود انسان به امانت نهاده اند، لذا عشق انسان جامع و کامل است و معشوق او کل الجمال نامتناهی است و متعلق به تمام جهات حسن اعظم الهی تعالی سلطانه و تقدس جلاله و جماله است.( الهی قمشه ای، محیی الدین مهدی ، حکمت الهی عام و خاص، ص 146)
و در مورد انواع عشق می توان گفت: مسئله اساسی در اینجا این است که آیا عشق به طور کلی یک نوع بیشتر نیست یا دو نوع است. بعضی نظریات این است که عشق به طور کلی یک نوع بیشتر نیست و آن همان عشق جنسی است یعنی ریشه عضوی و فیزیولوژیک دارد، تمام عشق هایی که در عالم وجود داشته و دارد با همه آثار و خواصش، عشق های به اصطلاح رمانتیک که ادبیات دنیا را این داستان های عشقی پر کرده است، مثل داستان مجنون عامری و لیلا ، تمام این عشق ها فقط عشق جنسی است و چیز دیگر نیست.
همان گونه که عاشق در عشق انسانی به انسان دیگر در برابر معشوق همه چیز را فدا می کند و به عبارت دیگر خاصیت عشق در مورد خدا و غیر خدا واحد است که از کثرت به وحدت سوق می دهد. بدین جهت است که می بینیم گاه عشق به غیر خدا را لازم دانسته و بدان توصیه می کنند چون آدمی را از کثرت به وحدت سوق می دهد. به طور کلی می توان گفت عشق مجازی به عشقی می گویند که سرانجام عشق خدا باشد چه مجاز به معنای معبر و محل عبور است. اگر عشق به مظاهر طبیعت همچون زیبایی های گل و گلزار و بوستان و دشت و همچنین عشق به زیبارویان از آن جهت باشد که جلوة آن زیبایی مطلق هستند، عشق مجازی است که سرانجامش عبور از طبیعت و مظاهر آن است و رسیدن به سرچشمه زیبایی ها است که الله جمیلٌ و یُحبّ الجمال، لیکن اگر عشق به آن ها از این جهت نباشد بلکه آدمی در خود آن ها با قطع نظر از مبدأ و منشاء آن ها متوغّل شود عشق مردود است بل رکود است و انحطاط و اصولاً عشق نیست و از خواطر شیطانی سرچشمه دارد. بنابراین عشق به غیر خدا دوچهره پیدا میکند، یکی نگرش طولی بدان ها که همه مظهر خدایند که این عشق مجازی نام دارد و دیگری نگرش عرضی بدان هاست که در این صورت آن را عشق نباید نامید.( بیات ، محمد حسین ، مبانی عرفان و تصوف، صص 111-109)
برخی ادعا می کنند که انسان می تواند از طریق عشق های مجازی به آن عشق حقیقی دست یابد و عشق مجازی را در واقع راهی برای عشق حقیقی می دانند. باید گفت این مراد در صورتی حاصل می شود که انسان آگاه با نظارة عمیق در صورت زیبا و لطف و ظرافت های عمیق آن، به درون خود برگشته و عامل درک زیبایی و لطف آن صورت را در درونش مشاهده کند و از طریق همان شهود، راهی جمال اعلا شود. به عبارت دیگر آدمی در صورتی از عشق مجازی به عشق حقیقی راه پیدا می کند که پای این عشق در گلِ صورت زیبا که عرضی چند روزی است، فرو نرود و از همان صورت زیبا، معنی و علت اصلی آن را دریافت کند و به پیشگاه جمال الهی راهی شود. این حرکت اگرچه محال نیست ولی به قدری در اقلیت است که حکم استثناء دارد و بسیار نادرند افرادی که بتوانند عشق های مجازی را پلی برای عشق حقیقی قرار دهند. (جعفری، محمد تقی، عرفان اسلامی، صص 165-163)
از آنجا که اثرات کلی و جانی عشق بسیار است و برخی از آن ها خوشایند و مثبت و برخی دیگر سوزاننده و غم آور است اما تلفیق این دو اثر با هم باعث جذابیت آن گشته که در این قسمت به ذکر این آثار میپردازیم؛ بدان که تأثیر عشق و محبت در نفوس انسانی لطافت و صفا و رقّت و دیگر اوصاف کامل کننده آن است تا برای عروج به عالم بالا و اطلاع بر اسرار عالم غیب آماده شود اما تأثیر عشق و محبت صفای نفس و رقّت آن است.( الانصاری ، عبدالرحمن بن محمد ، عشق اصطرلاب اسرار خداست، صص 122-121)
از بین رفتن وهم و خیال و وسوسه های شیطانی مثل حسد، فکر بد، عمل بد، گفتار بد، بدبینی، عقده، وسعت نظر و سعه صدر و تبدیل شدن از کاسه آب به دریا. مستی مطلق و حقیقی از جام شراب ربانی و این مستی جای مستیهای ظاهری و دروغین را میگیرد. تجلی پروردگار در آینه وجودی انسان، درک زیبایی مطلق، کمال مطلق و خیر مطلق، آرامش و سکینه درونی، اسیر نشدن و میخکوب نشدن در مظاهر مادی، دیدن ملکوت و حقیقت اشیاء. نظر به اینکه عشق ضد صیانت نفس است، پس باید با بوجود آمدن عشق، صیانت نفس یعنی خودخواهی از بین برود زیرا انسان عاشق خدا را می بیند نه خود را و خود محوری تبدیل به خدا محوری می شود. سالک اگر چنین برداشتی پیدا کند و برسد به مرتبه ای که دین و دانش خود را با این تفکر عرفانی عشق پیوند دهد، انسانی والا و ایثارگر می شود و در مقابل زندگی توانایی و ظرفیتی بالا خواهد داشت. (بهشتی ، محمود ، سیر و سلوک، ص 220)
عشق، حرکت آفرین و جهش زاست و کهالت و فشل بودن و جمود و سکون را برمیدارد. عشق، نورانیت، پویایی، حرارت، روشفکری و بصیرت میآورد و تاریکی، تنگ نظری و برودت و تحجر را برمیکند. عشق نیرو آفرین و قدرت بخش است و انسان های سنگین و تنبل را چالاک می سازد. عشق، الهام بخش و فیض دهنده است و قهرمان ساز. عشق، قوای خفته را بیدار و استعدادها را به فعلیت میرساند و نیروهای بسته و مهار شده را آزاد میکند. عشق، تصفیهگر روح، تزکیه دهنده جان و جلا دهنده ضمیر آدمی است. عشق درمانگر، بیدارگر، صعود بخش و تقرب آور است. (رودگر کوهپر ، محمد جواد ، حدیث وصال، صص 24-23)
عشق مجازی باعث می شود که توجه فرد به معشوق حقیقی، از توجه کردن دیگران آسان تر باشد چه دیگران باید از هزاران خواسته و میل خویش دست بردارند اما او از همه دل بریده فقط به یک جا بند مانده که بایست از آن یک هم دل برکند و مِهر بردارد تا آن دل را به آستان معشوق حقیقی برده و آن مهر را به پای معشوق حقیقی بیافکند. خلاصه اینکه وابستگی های مختلف، عاشق را در یک بستگی منحصر ساخته و در اثر دل کندن از علایق مختلف، دل کندن او را از معشوق مجازی و توجهش را به معشوق حقیقی آسان میگرداند یعنی عشق باعث گسستن از معشوقه های مختلف دنیا گشته و زمینه توجه به معشوق عالی را آماده می سازد.( ابراهیمیان ، سید حسین ، سیری در سلوک عارفان، ص 89)
شهید دکتر چمران در مورد عشق به خدا جملات زیبایی می فرمایند:
« خدایا، هرگاه دلم رفت که محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا به هرکه و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هرکسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی و یا به کسی امید نبندم.( منصوری لاریجانی، دکتر اسماعیل ، زمزم عشق، صص 49-48)
تا اینجا کلمه عشق از نظر لغت و اصطلاح و فرق آن با محبت و همچنین منشاء عشق، مراتب عشق، انواع عشق و ثمرات عشق مورد بحث و بررسی قرار گرفت. حال می خواهیم عشق را در قرآن مجید و روایات بررسی کنیم.
در قرآن مجید و روایات، کلمه عشق استعمال نشده است، شاید به دلیل اینکه در زمان نزول قرآن کلمه عشق بوسیله شعرا، تنها در خدمت فسق و فجور و شهوترانی قرار گرفته بود. چنانچه اشعار شعرای آن زمان محتوایی جز دنیا پرستی و زرق و برق زندگی زودگذر دنیا نداشت و همچنین باعث شد که خداوند شعرای آن زمان را گمراه معرفی کند. در قرآن به جای کلمه عشق «حُب» آمده است.
« وَ الَّذِینَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبّاً لِلَّه » (سوره بقره، آیه 165)
کسانیکه ایمان آوردند، شدیدترین محبت آن ها برای تنها حضرت رب العالمین است.
معادل های معنایی عشق در قرآن 1- حب 2- ود 3- ولایت
الف) حُبّ: « وَ مِنَ النَاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللهِ اَنْدَادَاً یُحِبُّونَهُمْ کحُبِّ اللهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبّاً لِلَّه»
برخی از مردم چیزهایی را شریک خدا گرفته اند و آنان را مانند خدا دوست دارند اما مومنان خدا را بسیار دوست دارند.
ب) وُدّ: « اِنَّ الَّذینَ امَنوُا وَ عَمِلوُا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَنُ وُدّاً » (سوره مریم، آیه 96)
خدای رحمان برای کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند، دوستی قرار می دهد.
ج) ولایت: « اَلَا اِنَّ اَوْلِیآءَ اللهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَخْزَنون» (سوره یونس، آیه 62)
آگاه باشید که دوستان خدا نه می ترسند و نه اندوهگین می شوند.
و انواع حب در قرآن مجید را می توان به دو دسته حب مقدس و حب نامقدس تقسیم بندی کرد.
حب مقدس: حب خدا به خلق، حب خلق به خدا، حب خلق به خلق، حب خلق به پیروزی بر کافران.
در آیاتی از قرآن، افراد مومن محبوب خدا دانسته شده و از آنان حسب مورد به تواب، مطهر، متوکل، متقی، محسن، صابر نامیده شده اند.
اِنَّ الله َ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ.( سوره آل عمران، آیه 159)
وَ الله یُحِبُّ الصابِرینَ. (سوره آل عمران، آیه 146)
و همچنین در آیاتی از قرآن مجید از کسانیکه حب به خدا داشته باشند، ستایش شده و اظهار گردیده است که خدا نیز به آنان حب دارد.
ای پیامبر، بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست داشته باشد و گناهانتان را بیامرزد. خدا، آمرزنده و مهربان است.
و در قسمت دوم حب نامقدس داریم :
1- حب به بت ها:
وَمِنَ الناسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللهِ اَنْدٰادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللهِ وَالَّذِینَ اٰمَنُوآ أَشَدُّ حُبّاً لِلَّّهِ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوآ إِذْ یَرَوْنَ العَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ .( سوره بقره، آیه 165)
برخی از مردم چیزهایی را شریک خدا گرفته اند و آنان را مانند خدا دوست دارند اما مومنان خدا را بسیار دوست دارند. کاش این کسانیکه ستم کردند، عذاب را می دیدند، می دیدند که قدرت به طور مطلق برای خداست و خدا به سختی عذاب می کند.
2- حب به ترویج فحشا:
إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ اََلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ . (سوره نور، آیه 19)
کسانی که دوست دارند فحشاء را در میان مومنان ترویج کنند، در دنیا و آخرت عذاب دردناکی دارند.
3- حب به دنیا و دارایی های دنیوی:
کَلّٰا بَلْ تُُحِبُّونَ العاجِلَةَ. (سوره قیامه، آیه 20) وَ تَذَروُنَ اْلأٰخِرَةَ. (سوره قیامه، آیه 21)
این چنین نیست بلکه شما دنیا را دوست دارید و آخرت را وا می نهید.
4- حب به کافران، دشمن مسلمانان:
هَآ أَنتُمْ أُولآءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلاٰ یُحِبُّونَکُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْکِتَابِ کُلِّهِ وَإِذٰا لَقُوکُمْ قٰالُوآ ٰامَنّا وَإِذٰا خَلَوْا عَضُّواً عَلَیْکُمُ الأَنامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذٰاتِ الصُّدُورِ. (سوره آل عمران ، آیه 119)
5- حب به نامحرم به قصد کام جویی یا عشق مذموم
وَقالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ اِمْرَأَةُ الْعَزِیزِ تُرٰاوِدُ فَتیها عَن نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبّاً إِنّٰا لَنَریها فِی ضَلالٍ مُبینٍ. (سوره یوسف ، آیه 30)
زنان شهر گفتند: زن عزیز از جوان خدمتکارش کام خواسته است. دلش دوستی او را ربوده است. او در گمراهی آشکاری است.
چنانکه ملاحظه کردید چنان نیست که حب به طور مطلق مقدس باشد. حب در صورتی مقدس است که به خدا و مومنان به خدا تعلق بگیرد و به موجب آن خدا و آخرت ترجیح داده شود اما اگر به کسی یا چیزی در مقابل خدا و آخرت تعلق بگیرد، نامقدس است.
حال جای این پرسش است که چه کسانی مشمول حب الهی می شوند و چه کسانی مشمول حب الهی نمیشوند؟ در جواب باید بگوییم حب خداوند شامل افرادی می شود که حبشان در مسیر خدا و ائمه اطهار باشد. خداوند نیکوکاران، صابران، متقیان، مطهران، متوکلان و مقسطان، عادلان و پرهیزگاران و نمازگزاران را دوست دارد و شرط حب خدا نسبت به بنده اش این است که انسان مطیع اوامر الهی باشد و خدای خود را از صمیم قلب دوست داشته باشد.
در سوره آل عمران آیه 31 داریم:
قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ الله ُ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ الله ُ وَ یَغْفِرْلَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ الله ُ غَفُورٌ رَحیمٌ. (سوره آل عمران، آیه 31)
ای پیامبر، بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست داشته باشد و گناهانتان را بیامرزد. خدا، آمرزنده و مهربان است.
اگر محبت خدا را داشتید و اثرات آن در عمل و زندگی شما آشکار می شد، خداوند هم شما را دوست میدارد و به دنبال این دوستی اثراتش در مناسبات او با شما آشکار میگردد و گناهان را میبخشد و شما را مشمول رحمتش میکند و دلیل دوستی متقابل خداوند نیز روشن است زیرا او وجودی است از هر نظر کامل و بی پایان و به هر موجودی که در مسیر تکامل گام بر میدارد بر اثر سنخیت پیوند محبت خواهد داشت از این آیه ضمناً روشن می شود که محبت یکطرفه نمی تواند وجود داشته باشد زیرا هر محبتی دارنده آن را دعوت می کند که عملاً در راه خواسته های واقعی محبوب گام بردارد و در چنین حالتی به طور قطع محبوب نیز به او علاقه پیدا می کند. (ناصر، مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد دوم، ص 514)
حال در جواب این سوال که چه کسانی مشمول حب الهی نمی شوند، باید گفت: حب خداوند شامل افرادی که حب شان در مسیر خدا و ائمه اطهار نباشد، نمیشود. خداوند متجاوزان، کافران، ظالمان، متکبران، فخرفروشان، خائنان، مفسدان و بد زبانان را دوست ندارد.
و عشق به خدا از منظر روایات: عشق به خدا عبارت است از تطهیر باطن بنده از غیر خدا و خالی نمودن وجودش از هر مانعی که بین او و مولایش حائل می شود تا جز با حق و از حق نشنود و جز با حق نبیند و جز با حق نگوید.
پیامبر اکرم (ص) در پاسخ به این پرسش که چه چیز موجب محبت خدا و محبت مردم می شود؟ فرمود: به آنچه نزد خدای عزوجل است دل ببند تا خدایت دوست بدارد و از آنچه مردم دارند، دل برکن مردم دوست خواهند داشت. (محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ص 933)
و محبوب ترین مردم نزد خدا از منظر روایات:
امام صادق (ع) فرمودند: خدای عزوجل فرموده است مردم خانواده من هستند پس محبوب ترین آنها نزد من کسی است که با آنان مهربان تر و در راه برآوردن نیازهایشان کوشاتر باشد. (کلینی، محمد بن بعقوب بن اسحاق، اصول کافی، جلد 2، ص 164)
و حال عشق از منظر امام خمینی (ره) این عارف معاصر و این عاشق شهیر بررسی می کنیم:
1- منشاء عشق ازلی است و عاشق در عشق وجود پیدا کرده است.
2- عشق الهی در همه موجودات سریان دارد.
3- عشق مقوله ای است غیر از علم و نظر که وسیله اش، عقل جزیی است.
4- عشق منزلی بس خطرناک است و هرکس را بدان راه نیست، در راه عشق باید از سر گذشت.
5- عشاق حقیقی با اسم و رسم بیگانه اند.
6- به مدد عشق، حباب های عاشق در مراحل کمال به کنار می رود.
7- عافیت حقیقی و سلامت باطنی همه در عشق است.
چشم بیمار تو هرکس را به بیماری کشاند تا ابد این عاشق بیمار، بیماری ندارد
8- شرط عشق، رستن از خود و خودی است.
اگر دل بسته ای بر عشق جانان، جای خالی کن که این میخانه هرگز نیست جز مأوای بی دلها
بگذر از خویش اگر عاشق دلباخته ای که میان تو و او ، جز تو کسی حایل نیست
(خمینی (ره)، روح الله، فرهنگ دیوان امام خمینی، صص 232- 231)
خداوند در سوره احزاب آیه 72 فرموده است:
اِنّا عَرَضْنَا الْاَمانَةَ عَلَی السَّمَوٰاتِ وَالْاَرْضِ وَالْجِبالِ فَاَبَیْنَ اَنْ یَحْمِلْنَها وَاَشْفَقْنَ مِنْها وَحَمَلَها الْاِنسَانُ. (سوره الاحزاب، آیه 72)
ما امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم. آن ها از حمل آن ابا کردند و از آن هراس داشتند اما انسان آن را بر دوش کشید.
نتیجه ای که از کل بحث می گیریم این است که به نظر می رسد این خواست خدا بود که انسان بار امانت را به دوش بکشد و محبوب خداوند گردد و خدای متعال را مُحب خویش قرار دهد.
خداوند اول عاشق و اول معشوق است. در واقع انسان عشق خداوند را به امانت گرفت و انسان در مقابل این عشق مسئول است و باید تا آخرین لحظه عمرش از آن پاسبانی نماید و از طریق اطاعت امر خداوند و انجام فرائض و ترک نواهی و دوست داشتن او از صمیم قلب و دوست داشتن ائمه اطهار و اجرای دستورات آنان به این عشق الهی پاسخ صحیحی دهد.
عشق خدا به انسان باعث شد که انسان امانت الهی را بر دوش بگیرد و خود را مسئول در برابر این عشق بداند. البته تمام موجودات و کائنات در برابر خداوند به ذکر و ثنا مشغولند ولی انسان با داشتن اختیار و اراده به اطاعت امر می پردازد و این تجلی عشق انسان به خداست.
الهی، حمد و ثنای بی پایان ما سزاوار توست و این تویی که حمد و ثنای ازلی و ابدی را سزاواری. ما را در زیباترین اسلوب ها به صورتی زیبا آفریده ای و نعمت بیدریغ خویش را به ما ارزانی داشتی، این تویی که به انسان ناچیز قدرت عظما بخشیده ای و موجودی ناتوان را بر تواناترین موجودات خویش سیطره و سلطنت داده ای. هم اکنون ابر و باد و مه و خورشید و فلک را در اختیار خود می بینم و می دانم که تسلط قادر و قاهر تو ما را بر نوامیس طبیعت برتری و چیرگی داده است. (فاضل، جواد، صحیفه سجادیه، ص 46)
منابع و مآخذ:
1- قرآن مجید
2- ابراهیمی دینانی، غلامحسین، دفتر عقل و آیت عشق، تهران، انتشارات طرح نو، چاپ اول، 1380
3- ابراهیمیان، سید حسین، سیری در سلوک عارفان، چاپ اول، دفتر نشر معارف، قم، 1383
4- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1405
5- الانصاری، عبدالرحمن بن محمد، عشق اصطرلاب اسرار خداست، ترجمه قاسم انصاری، انتشارات طهوری، تهران، چاپ اول، بی تا.
6- الهی قمشه ای، محیی الدین مهدی، حکمت الهی عام و خاص، انتشارات دانشگاه تهران، 1335
7- بهشتی، محمود، سیر و سلوک ، انتشارات علامه طباطبائی، تهران، چاپ اول، 1374
8- بیات، محمد حسین، مبانی عرفان و تصوف، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی، چاپ اول، 1374
9- جعفری، محمد تقی، عرفان اسلامی، انتشارات صنعتی شریف، چاپ اول، 1373
10-خمینی (ره)، روح الله، فرهنگ دیوان و اشعار امام خمینی (ره)، موسسه تنظیم نشر آثار امام، چاپ اول، زمستان 1372
11-ذوالفقاری، غلامحسین، کتاب رهنمون، انتشارات سخن، چاپ دهم، 1379، بی جا
12-رودگر کوهپر، محمد جواد، حدیث وصال، ناشر جهاد دانشگاهی گیلان، 1374
13-فاضل، جواد، صحیفه سجادیه امام زین العابدین، قم، انتشارات پارسیان، چاپ پنجم، 1385
14-کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، اصول کافی، تحقیق علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، تهران، 1362
15-محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، مترجم حمید رضا شیخی، ناشر دارالحدیث قم، 1377
16- مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعه علی (ع)، انتشارات صدرا، چاپ چهلم، 1380
17-مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، جلد 3، انتشارات صدرا، چاپ اول، 2 فروردین 1372
18-مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، با همکاری جمعی از نویسندگان، دارالکتب الاسلامیه، قم، چاپ نهم، 1371
19-منصوری لاریجانی، اسماعیل، زمزم عشق، انتشارات مرکز نشر فرهنگی آیه، چاپ اول، 1379
20-منصوری لاریجانی، اسماعیل، ساحت ربوبی، ناشر موسسه فرهنگی، انتشارات آیه، چاپ اول،1380