ولادت و والدین
نامش "محمد تقی" فرزند "حاج محمد باقر تاجر بافقی" و
مادرش از سادات بوده است. و
در سال 1292 ه.ق در بافق یزد به دنیا آمد.
تحصیل
داستان زندگی و مجاهدات آن مرحوم را شاگرد با استقامت
و وفادارش مرحوم آیت الله شیخ محمد
رازی صاحب کتاب کرامات صالحین و ... چنین
بازگو میفرماید:
در طول هفده سالی که در نجف اشرف
مشغول به تحصیل و کسب کمالات بود، در تمام شبهای پنجشنبه که دروس تعطیل میشد،
به مسجد سهله میرفت و شب را تا صبح درآنجا بیتوته می کرد و صبح از همانجا به سمت کربلای معلی حرکت میکرد و
فاصله 14 فرسخی ( 84 کیلومتری) آن را یک روزه، پیاده میپیمود و نزدیک غروب وارد کربلا میشد
که حتی اعراب بیابانی و راه نوردان آنها نیز کمتر میتوانند این کار را بکنند.
اساتید
شیخ محمد تقی بافقی تا قبل از مشروطه از شاگردان "آخوند ملا محمد
کاظم خراسانی" و "سید محمد کاظم یزدی" بود و از محضر آن دو نابغه
علمی استفاده فقه و اصول میکرد.
در علم حدیث و درایه از یگانه
استاد این فن "سید حسن صدر کاظمینی" استفاده کرد و از "آیت الله
مرعشی نجفی" هم اجازه روایت و حدیث داشت.
مراجعت به ایران و کمک به راه اندازی حوزه علمیه قم
پس از آن به ایران آمد و چون در روایات دیده بود که در آخرالزمان، قم
"دارالعلم" خواهد شد، تمام فکرش بر این متمرکز بود که شاید این امر به
دست ایشان انجام گیرد. چرا که در آن زمان شهر قم مرکز رسمی علم نبود و علمای
بزرگ قم مانند "حاج شیخ ابوالقاسم کبیر" و " شیخ محمد علی قمر" و "حاج شیخ محمد صدر
" و " میرزا محمد ارباب" و دیگران نیز مجالس مهمی نداشتند.
مراکز رسمی علم ایران در آن زمان مشهد ، اصفهان ، اراک و تهران بود. مرحوم "آیت الله العظمی حائری یزدی"، در اراک تشریف داشتند و جمعی از
فضلا از محضرش استفاده میکردند، تا هنگامی که آن بزرگوار به قصد زیارت حضرت
معصومه - س - به شهر قم حرکت کردند.
وقتی این خبر به دانشمندان و بزرگان رسید و به خصوص
"آیت الله بافقی" که به ایشان نزدیک تر و از سایرین بیشتر با ایشان در تماس بود از این
موضوع با خبر شد، اهل قم را برای استقبال از آن بزرگوار تشویق کرد. لذا استقبال شایانی از ایشان به عمل
آمد، تا حدی که جمعیت تا مسیر امامزاده سید جمالالدین (شاهجمال) که هم اکنون
در انتهای شهر توسعه یافته قم قرار دارد، رسیده بود.
در مجلسی به مرحوم آیت الله حائری یزدی عرض کرد:
آیا اخباری را که دربارهی ظهور علم در قم است، قبول
دارید؟
ایشان فرمود: البته!
مرحوم بافقی گفت: آیا نمیخواهید
که این کار مهم و اساسی به دست شما انجام شود و سالیان دراز در آن شریک باشید؟
فرمود: چرا!
گفتند: پس چرا تأمل دارید، در همین جا بمانید و بنای این اساس را بنیان گذارید.
فرمودند:بودجه لازم است
مرحوم بافقی عرض کرد: ما من دابة
الا علی الله رزقها . هیچ جنبدهای نیست مگر آنکه روزی او بر عهده خدا است.
ظاهراً فرمودند: ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها ؛ (خداوند هر کاری را با اسبابش
انجام میدهد)
مجدداً مرحوم بافقی گفت: هو مسبب
الاسباب اذا ارادالله بعبد خیراً ... ؛ (خدا سبب ساز است ..). و بالاخره ایشان
را قانع کردند که در شهر قم بمانند و بنای کانون علم و اساس فضیلت را بگذارند و
از آن طرف هم تجار و رجال بازار و گروههای دیگر مردم قم را تشویق کردند تا به
قدر خود کوشش کنند که این بار به منزل خود برسد.
توکل و ایمان قوی
مرحوم رازی در ادامه میفرماید:
سپس طلاب از اراک و سایر شهرها به قم هجرت کرده و مشغول تحصیل شدند و
"فقیه بافقی" هم قدم به قدم با "آیت الله حائری" همگام شد و
در استحکام این بنا کوشید و همواره حامی آیت الله حائری در نگهداری حوزه و
رسیدگی به وضع طلاب بود. به عنوان مثال آیت الله حائری میفرمود: اول ماه اگر پول نرسید چه باید کرد؟
آقای بافقی میفرمود: آن به عهده
من، اگر در هنگام پرداخت نرسید مرا خبر کنید تا از "رزاق ذوالقوه
المتین"، روزی نوکران ولیش، صاحب الامرعجلالله تعالی فرجه الشریف را دریافت کنم.
از قضا بعضی اوقات که دیر میشد به ایشان خبر میدادند
و مرحوم حائری میگفت: حالا تو جواب طلاب را بده. و شیخ بدون تأمل میگفت: اگر
تا عصر از خداوند شهریه نگیرم، بنده خدا نیستم.
هنوز برخی افراد آن زمان هستند که دیدهاند و میدانند که آیت الله بافقی، در
چنین شرایطی به مدرسه فیضیه میرفت و طلاب را جمع میکرد و میگفت:
با من به مسجد بالای سر حضرت معصومه سلام الله علیها بیایید که با خدا کار دارم. ایشان هم در جلوی
آنها مشغول دعا و صلوات بر پیامبر و آلش میشد و میگفت: خدایا اینها نوکران و
لشکریان ولی و حجت تواند؛ و زیاد صلوات میفرستاد، اتفاقاً استغاثه و دعا ناتمام
بود که باب فرج به روی آنها گشوده میشد و پول میرسید و این قضیه مکرراً رخ
داد.
نگرش بنیان گزار
جمهوری اسلامی به مرحوم بافقی
امام خمینی از مبرزترین دوستان مرحوم بافقی بودند که
چه در زمان زندگی و دوران تبعید آن مرحوم و چه بعد از مرگ و شهادت، از ایشان یاد
و به روان پاکش درود میفرستادند.
آیت الله شریف رازی در این باره میگویند: بنده به خاطر دارم که امام خمینی در درس اخلاقی که (حدود 65سال قبل) در مدرسه فیضیه تدریس میکرد، هر گاه میخواست یک مرد مجاهد و
یک مؤمن حقیقی را معرفی کند، مرحوم بافقی را نشان داده و میفرمود:
هر کس بخواهد در این عصر مؤمنی را زیارت کند و دیدار نماید کسی که شیاطین تسلیم
او و به دست او ایمان میآورند؛ به شهر ری مسافرت کند،
و بعد از زیارت حضرت عبدالعظیم علیهالسلام مجاهد بافقی را ببیند
.
توسعه مسجد مقدس جمکران
تا قبل از ورود مرحوم بافقی این مسجد، متروک بود و
چندان به آن توجهی نمیشد تا اینکه آن بزرگوار با روح با عظمت و همت مردانه قصد رفتن به آن مسجد و
دعوت و تشویق مردم به آن مکان شریف را کرد ، در هر هفته یک مرتبه یا بیشتر، خصوصاًً در شبهای
پنجشنبه و جمعه که با تحصیل طلاب مزاحمتی نداشت، به آنجا مشرف میشد و همراه با
جمعی از طلاب متدین و پرهیزکار شب را تا صبح بیتوته میکرد .
سپس اقدام به تعمیر آنجا و ساختن آب انبار کرد. حتی
خود نیز با شوق زیادی کار میکرد و به قدری در احیاء مسجد کوشید که تا کنون مردم
مرهون اقدام و همت ایشان هستند.
ارتباط و توسل به امام عصر
- عج
مرحوم حجت الاسلام " اسدالله بافقی"، برادر بزرگتر شهید "شیخ محمد تقی بافقی" که شخصیت راستگو و
درستکار و مورد اعتمادی بود، در این مورد میفرمود:
مرحوم آیت الله بافقی از کسانی بود که بارها به دیدار حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجهالشریف نائل آمده بود.
بارها میگفت اگر مرا نکشند زنده خواهم بود تا آن
حضرت ظهور نمایند و اگر مرا بکشند، باز انشاءالله در آمدن آن جناب رجعت خواهم
کرد و به دنیا خواهم آمد تا در رکابش خدمت کنم و دین خدا را یاری نمایم.
نکته مهم این که آن چه از تشرفات و توسلات ایشان به امام زمان علیهالسلام
بر میآید نشانگر صمیمیت زیادی است که بین ایشان و امام و مقتدای خود بوده است.
آن مرحوم نمونه آشکاری از اولیاء الهی بود که نمایانگر این حقیقت قرار گرفت که
همچون اولین قرنها، با وجود زمان غیبت، میتوان با ایجاد سنخیت روحی از بعد
ملکی و ملکوتی به امام عصر ارواحنافداه نزدیک شد. آن هم در بدترین شرایط روزگار
و دوران ظهور ظلم و فساد.
مرحوم رازی میفرمایند:
آیت الله بافقی از شیفتگان و
دلباختگان آن حضرت بود و در تمام شداید و گرفتاریها ، جز به آن حضرت توسل نمیجست و میفرمود:
غیر ممکن است که کسی درب خانه امام زمان علیهالسلام را بکوبد و در به روی او
باز نشود، به یاد دارم که میفرمود:
اگر مشکل مهمی برای تان پیش آمد در سحر شب جمعه در
جای خلوتی 70 بار با این کلمات به محضر امام عصر ارواحنافداه استغاثه کنید که
بسیار تجربه شده است :
یا فارس الحجاز ادرکنی، یا اباصالح المهدی ادرکنی،
یا اباالقاسم المهدی ادرکنی یا صاحبالزمان ادرکنی، ادرکنی ادرکنی و لا تدع عنی
فانی عاجز ذلیل هم چنین میفرمود:
نماز امام زمان ارواحنافداه در سحر شب جمعه بسیار
توسل مؤثری است.
وفات
سرانجام مرحوم بافقی
در اثر ظلم رضاخانی به آستان مقدس حضرت عبدالعظیم
در شهر ری تبعید شده و در سال 1365 ه ق مسموم
شده و از دنیا رفت .
در حالی که نمونه ای بارز و کامل و جامع از حالات یک منتظر راستین را داشت و یک
تنه در برابر ظلم و ستم رضاخانی ایستاد .
|