دو نگاه متفاوت از زندگی
دو نگاه متفاوت از زندگی
نگاه و درک انسانها از زندگی دو نوع است که هر یک از این نگاهها مجزا و متفاوت از یکدیگرند و حس و درک هر یک از افراد در زندگی جاری و ساری است.
نوعی از این زندگی، زندگی خود محوریست یعنی انسان خودش را محور همه چیز قرار میدهد. به بیان دیگر انسان چون حب ذات دارد هر آنچه به این ذات منتهی شود لایق محبت او است و اگر چنین نباشد برای او ارزشی نخواهد داشت. در این نوع زندگی، انسان در صدد تصاحب کردن است و دوست دارد همه چیز و همه کس در اختیار خودش باشد و اگر چیزی را دوست دارد به این جهت است که به نفع اوست. این نوع محبت، محبت خودخواهانه است و فقط فرد به این فکر میکند که چه چیزی را دوست دارد و چه چیزی را میخواهد.
ولی در نوع دوم از زندگی هدف، تصاحب کردن نیست بلکه تصاحب شدن است. یعنی انسان، محبوبی دارد که هدف زندگی خودش را بر طبق میل و رغبت او قرار میدهد. یعنی هدف انسان کشیده شدن به سوی اوست و نوعی فداکاری و فدا شدن و از خودگذشتگی وجود دارد و دیگر از رفتار خودخواهانه خبری نیست و حبّی که در آیه «أشدّ حباً لله» آمده، اشاره به این نوع حبّ میکند.[1]
امروزه در جوامع غربی زندگی نوع اول ترویج می شود و انسان را برای تصاحب کردن تربیت می کنند و متأسفانه بشر هنوز زشتی رفتار در زندگی نوع اول را درک نکرده است.
حس تصاحب کردن باعث میشود آنچه وارد خانواده میشود حس خودخواهی باشد نه حس محبت.
ولی آنچه از منظر دین ارزش و اهمیت دارد این است که کسی که زندگی تشکیل میدهد باید خودش را هماهنگ با خانواده کند و اهل خانوادهاش را گرامی بدارد و هدفش این باشد که به میل خانواده رفتار کند و فقط به دنبال نفع و ضرر خودش و مصادره کردن دیگران نباشد. (بعنوان مثال در روایتی آمده: مؤمن به اشتهاى خانواده خود غذا مىخورد و منافق خانوادهاش به اشتهاى او غذا مىخورند.[2]) به عکس غرب که هدفش مصادره کردن است و از راههای مختلف تلاش میکند زن و مرد به موجودات خودخواهی تبدیل شوند که در اثر محبت به خویشتن، همه چیز را به سمت خویش بکشند.
پی نوشت :
[1] «وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»(بقره/160)
[2] الْمُؤْمِنُ یَأْکُلُ بِشَهْوَةِ عِیَالِهِ، وَ الْمُنَافِقُ یَأْکُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِه؛ وسائل الشیعه/21/542