وقتی مهدی آمد زمین لرزید و آسمان گریه کرد
شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۵۸ ق.ظ
وقتی محسن آمد زمین لرزید و آسمان گریه کرد
همین چند ساعت پیش بود که زمین لرزید و آسمان گریه کرد از لحظه ای که خبر پیدا شدن محسن به خانواده اش داده شد. مادر اشک ریخت و پدر لرزید ...
مادر بزرگوار شهید محسن نبوی
اعلام فرایند شناسایی شهید توسط نماینده بنیاد شهید
اعلام فرایند شناسایی شهید توسط نماینده بنیاد شهید
پدر و مادر محسن که هنوز چشم انتظار فرزند هستند
نماینده بنیاد شهید اصفهان حرف اصلی را می زند:محسن پیدا شد
پدر می لرزد و مادر تکیه گاه پدر می شود
پدر می گرید و می گوید:خوشحالم که محسن من هم پیدا شد
مادر چه مسئولیت سختی دارد؛محسن گفته گریه نکن دشمن خوشحال می شود
نماینده بنیاد شهید اصفهان جزییات را می گوید
قلم از نوشتن باز می ایستد...
پدر و مادر به آرزوی 28ساله خود می رسند
دستان پدر در دستان مادر هر دو می لرزد
کسی توان سخن ندارد
عکس شهید میهمان جلسه می شود
نگاه پدر فرزندش محسن را طلب می کند
شهید محسن نبوی به خانه ات خوش آمدی
پدر است و هزاران خاطره با پسری که 16 ساله بود و رفت
مادر به محسن قول داده گریه اش را کسی نبیند...
پدر از انتظارش برای دیدار فرزند می گوید آنهم بعد از 28 سال
مظهر صبری... پدر
کوه استقامتی... مادر
۹۳/۱۲/۰۹