چرا امیر مومنان ـ علیه السلام ـ کسانی را که دنبال آن حضرت می دویدند، نکوهش کردند؟
چرا امیر مومنان ـ علیه السلام ـ در حکمت 36 نهج البلاغه، کسانی را که دنبال آن حضرت می دویدند، نکوهش کردند؟
-
امیر مومنان ـ علیه السلام ـ وقتی با سپاه خود به سوی شام و برای جنگ با معاویه در حرکت بود از نزدیکی شهر انبار گذشتند، کشاورزان شهر انبار وقتی با خبر شدند به استقبال حضرت آمدند و وقتی نزدیک آن حضرت رسیدند، از اسب های خود پیاده شدند و پیشاپیش آن حضرت دویدند (و پای کوبی کردند).
حضرت پرسید: ((این چه کاری است که می کنید؟))
جواب دادند: ( ( ما برای احترام فرمانروایان و پادشاهان خود چنین رسمی داریم )).
حضرت فرمود: ((این کاری است که امیر مومنان علی ـ علیه السلام ـ از آن سود نبرد و شما خود را در زندگی خود به مشقت می افکنید و در آخرت به بدبختی گرفتاری می آئید. چه زیان بار است مشقتی که در پی آن عذاب باشد و چه سودمند است آسودگی همراه با ایمنی از عذاب خدا.))[1]
روایتی دیگر از استقبال مردم مدینه از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل شده که وقتی آن حضرت از مکه به مدینه هجرت نمود زن و مرد و جوان وکودک به استقبال آن حضرت رفته و پانصد سواره نیز بود و همه یک صدا اشعاری به این مضمون می خواندند: ((ماه بدر در شهر ما طلوع کرد و بر ماست که خدا را شکرگزار باشیم ای کسی که مبعوث شده ای برای ما، ما حاضریم امر شما را اطاعت کنیم و مدتی در قباء ماندند و مردم از او استقبال می کردند.))[2]
حال باید دید که این دو استقبال چه تفاوت هایی با هم داشتند که رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ استقبال کنندگان را تشویق نمود ولی امیرمومنان علی ـ علیه السلام ـ آنها را منع و مذمت نموده و از خواری دنیا و آخرت ترسانده و اصولاً استقبال از بزرگان مذهبی باید چه خصوصیاتی داشته باشد تا بر مسیر حق و دور از انحراف قرار گیرد؟
برای استقبال می توان شرایط و خصوصیاتی از این دو استقبال استنباط نمود که با مراعات آن خصوصیت ها هر گونه استقبالی از بزرگان مذهبی مجاز می باشد:
1. نیت و هدف استقبال کننده ها: هر کس با یک هدفی به استقبال می رود و آن استقبال مورد قبول شرع مقدس است که با هدف الهی و نزدیکی به مسیر مستقیم خداوندی باشد و لذا مردم مدینه هدف شان را در اشعار گفتند که ای رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آمده ایم تا پیروی خود را از شما اعلام داریم و خدا را شکر گزاریم که شما را به رسالت مبعوث نمود ولی استقبال کنندگان از امیر مومنان علی ـ علیه السلام ـ می گفتند که عادت ما این است که پادشاهان را این گونه بزرگ می داریم و شأن و مقام امامت را با پادشاهان ستمگر یکی می دانستند، لذا رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مردم مدینه را تأئید نمود ولی جانشین بر حقش مردم انبار را نکوهش نمود.
2. حفظ عزّت انسانی: انسان عزت و احترام دارد و فقط در مقابل خداوند متعال است که باید سر تعظیم فرود آورد و در مقابل دیگران حق ندارد خود را خوار کند. بر همین اساس است که امیرمومنان علی ـ علیه السلام ـ به مردم شهر انبار فرمودند شما خودتان را بیهوده به زحمت می اندازید و به خاطر تعظیم در مقابل دیگران زیان اخروی خواهید دید و شما چرا می خواهید به دیگران تعظیم نموده و خود را خوار سازید.[3]
بنابراین در هر استقبالی نباید استقبال کنندگان خود را خوار سازند و به جای اینکه با سرودن اشعار مذهبی به بزرگان معنوی اعلان بیعت کنند نباید خود را با حرکاتی سبک سرانه کوچک شمارند و مردم شهر انبار این حرکات را از خود نشان می دادند تا از هدیه های مالی بزرگان بهره برند و در حالی که اگر می دانستند عزت نفس بالاترین ثروت است هیچ وقت آن را به دنیا نمی فروختند.[4]
ابن ابی الحدید می نویسد: ((آنها در مقابل حکام خضوع می کردند و قصد شان به دست آوردن دنیا بود و حضرت امیر مومنان علی ـ علیه السلام ـ آنها را هشدار داد که نباید برای رسیدن به دنیا در آخرت زیان دید و خود را تحقیر کرد زیرا خضوع در مقابل دیگران بخاطر دنیا معصیتی نابخشودنی است.))[5]
ذلیل کردن نفس در مقابل دیگران خلاف کرامت انسانی است.
3. بهره وری داشتن: هر استقبالی بایستی آثاری داشته باشد و لذا امیرمومنان علی ـ علیه السلام ـ فرمودند که چنین استقبالی نه سودی بر مسئولان دارد؛ زیرا جز تملق و چاپلوسی و طمع دنیا داشتن، هیچ گونه وفاداری دیده نمی شود و نه برای خودتان اثر دارد؛ چون عزت خود را از دست می دهید و بخاطر دنیا از افرادی حمایت می کنید، و با این کار عذاب الهی را به جان می خرید.[6]
در نتیجه باید به هدف استقبال نیز توجه کرد، اگر هدف خدا باشد و الهی و حفظ عزت دینی و ملی در این صورت استقبال مفید و مشروع است.معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:ـ ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، محمد تقی جعفری، ج10، ص42.
پاورقی ها:[1]. نهج البلاغه، ترجمه آیتی، عبدالمحمد، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1378ش، ص810، حکمت 36.
[2]. عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، بیروت، دارالهادی، چاپ چهارم، 1415ق، ج4، ص93؛ و ر.ک: ابن کثیر، السیرة النبویه، ج4، ص42؛ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج1، ص151 و... .
[3]. سید رضی، تنبیه الغافلین و تذکرة العارفین، ترجمه فتح الله کاشانی، تهران، پیام حق، چاپ اول، 1378ش، ج2، ص595.
[4]. حسینی شیرازی، محمد، توضیح نهج البلاغه، تهران، دارتراث الشیعه، بی تا، ج4، ص276.
[5]. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، 1341ش، ج18، ص156.
[6]. موسوی، عباس علی، شرح نهج البلاغه، بیروت، دارالرسول الاکرم، چاپ اول، 1376ش، ج5، ص233.