هم قرّة عینی
یکی از علما نقل میکرد که یک بازاری یه روز منو دید وگفت: حاج آقا یه روز نصف شب بلند شدم برای نماز شب، اومدم درحوزه، دیدم تمام طلاب چراغاشون خاموشه وفکر کردم همه خوابند. به همین خاطر از ذهنم گذشت که ببین من بلند شدم برای نماز شب، اون وقت اینها همه شون خوابند. خلاصه نماز رو خواندم ورفتم. بعداز مدتی آقا امام زمان علیه السلام رو درخواب دیدم وایشان فرمودند با طلبه ها وسربازان من کاری نداشته باش «هم قرّة عینی» اینها نور چشم من هستند.