تأثیر رسانه ها بر فرهنگ جامعه
سینما،
تلویزیون، تئاتر، موسیقی و... . همه ی این ها رسانه ها و محصولات رسانه ای
هستند که امروزه هر انسانی بخش قابل توجهی از وقت روزانه ی خود را در
ارتباط با این رسانه ها و محصولات رسانه ای می گذراند.
در
علم ارتباطات گفته میشود که «ارتبــاط» و «تاثیـــر» لازم و ملزوم
یکدیگرند. یعنی هرکجا شما با کسی یا چیزی ارتباط برقرار کنید، یک تاثیر
گذاری وجود خواهدداشت. هم او می تواند بر شما تاثیر بگذارد و هم شما بر او.
همچنین هرکجا تاثیرگذاری مطرح باشد، پای یک «ارتبـــاط» در میان است. یعنی
اگر شما بخواهید بر کسی تاثیر بگذارید؛ لاجرم باید با او ارتباط برقرار
کنید.
بدان
معنا که اگر انسان فیلم سینمایی را مشاهده کند یا مطلبی را در روزنامه
بخواند یا اخبار شبکه ی تلویزیونی را نگاه کند؛ قطعاً یک تاثیرگذاری درمیان
خواهد بود. ولو اینکه آن تاثیر، مقدار و اندازه اش یک درصد یا کمتر باشد،
هیچگاه صفر درصد نیست! این مسئله به ما می گوید که چقدر در تولید یک محصول
رسانه ای باید محتاط باشیم تا مبادا تاثیر سوئی بر ذهن مخاطب گذاشته شود.
مسائل ظاهری در تولید این محصولات چقدر مهم است؟
سوالی
که وجود دارد این است که تصویری که مقابل چشم مخاطب قرار می گیرد چه قدر و
چگونه روی روان او تاثیر می گذارد؟ به عنوان مثال اگر در یک فیلم سینمایی
یک بازیگر لباس خاصی پوشیده است یا نوع خاصی از حجاب در او دیده میشود؛ چه
مقدار در مخاطب اثرمی گذارد؟
در
دهه ی ۵۰ میلادی(حدود ۶۰ سال پیش)، آزمایشی توسط فرانسوی ها صورت گرفت که
در آن آزمایش، در یک سینما در حین پخش فیلم، تصویرخاصی(تصویر یک نوشابه و
ساندویچ خاص) به صورت گذرا در اثناء فیلم به مخاطب نمایش داده میشد. مدت
زمانی که این تصاویر مقابل چشم مخاطب قرار میگرفت بسیار کوتاه و در حد یک
بیست و پنجم ثانیه بود.(یعنی چهارصدم ثانیه!) به طوری که اگر از بینندگان
آن فیلم سوال میشد که شما در اثناء فیلم چنین تصویری دیده اید؛ پاسخشان
منفی بود. چون این تصاویر تنها مدت بسیارکوتاهی (به صورت مکرر) مقابل چشم
ایشان قرار گرفته بود. اما نتیجه ی آزمایش
بسیار جالب بود. دیده می شد که مخاطبین پس از مشاهده ی آن فیلم از درب
سینما بیرون می آمدند و از دکه های ساندویچ فروشی کنار سینما، همان نوع
نوشابه و همان نوع ساندویچ را می خواستند! و این یعنی تاثیر پنهان!
شبیه
این آزمایش توسط گروه های دیگری نیز انجام شده و به نتیجه ای مشابه همین
نتیجه ختم شده است. مثلاً «جیمز ویکاری» که یک شرکت ساخت دستگاه پرتوافکن
داشت؛ در سال ۱۹۵۷ یک دستگاه پرتو افکن ساخت که این دستگاه در سینما مورد
استفاده قرار میگرفت. این دستگاه در اثناء پخش فیلم در هر ۵ ثانیه یک پیام
تبلیغی را به مدت یک سه هزارم ثانیه مقابل چشم مخاطب قرار می داد. بیننده
ای که فیلم را تماشا کرده بود به هیچ وجه به یاد نمی آورد که چنین تصویری
را در فیلم دیده باشد؛ -چون مدت زمان مشاهده بسیار کوتاه بوده است- اما به
سمت خرید آن محصول روی می آورد! بعدها در علم ارتباطات نام این تاثیرگذاری
«درک فراآگاهانه»(Subliminal Perception) گذاشته شد.
این
موارد نشان میدهد، تصویری که مقابل چشم یک بیننده قرار میگیرد چه مقدار
بر انتخاب او تاثیر می گذارد. اگر در یک تئاتر یا یک فیلم سینمایی، شخصیتی
از داستان، لباس خاصی پوشیده باشد، قطعاً آن نوع لباس و حجاب می تواند در
انتخاب مخاطبین تاثیر بگذارد. اگر در یک نمایش تلویزیونی نوع خاصی از رفتار
و گفتار به مخاطب نمایش داده شود، مخاطب تحت تاثیر قرار گرفته و الگو
برداری می کند.
نظریه
های دیگری مثل نظریهی درگیری پایین(Low involvement theory) نیز وجود
دارند که این مسئله را اثبات می کنند. بنابراین باید نسبت به این مسائل
حساس بود. حتی جوامعی وجود دارند که در تولیدات فرهنگی-هنری شان نسبت به
این مسئله غافل مانده اند و تاثیرات بدی را بر فرهنگ خود شاهد بوده اند.
جامعهی آمریکا یکی از این جوامع است.
اگر
نگاهی به پوشش زنان دهه ی اول و دوم(۱۹۱۰ و ماقبل) داشته باشید، مشاهده می
کنید که پوشش آنان با زنان دههی ۲۰ و ۳۰ تفاوت دارد. این به آن دلیل است
که از حدود سال ۱۹۲۰ محصولاتی بر روی پرده های سینمای آمریکا قرار گرفت که
در آن زنان برهنه دیده میشدند. زنانی که لباس های مردانه میپوشیدند.
در
صورتی که قبل از آن چنین چیزهایی در سینمای آمریکا موجود نبود. حتی تحت
تاثیر چنین فیلم هایی تیپ جدیدی در آمریکا باب شد به نام «فلپریسم». فلپرها
زنانی بودند که شبیه مردان لباس می پوشیدند. سینما توانست به همین شکل
فرهنگ لباس پوشیدن را در میان زنان آمریکایی عوض کند.(برای اطلاعات بیشتر
به مطلب «چه کسی ضمانت می کند ایران، آمریکا نشود؟» در سایت تریبون
مستضعفین مراجعه کنید.)
در
جامعه ی ما نیز محصولات رسانه ای بسیاری وجود دارند که در آنها نوع پوشش و
لباسی که ترویج می شود به هیچ وجه با فرهنگ جامعه ی ما سازگار نیست. هم
اکنون مشاهده می شود که در ایران، پوشش زنان دهه ی ۶۰ و هفتاد با زنان دهه ی
۸۰ و ۹۰ یکسان نیست. شاید بتوان گفت یکی از دلایل بروز چنین تغییری، سریال
های تلویزیونی باشد که در دهه ی هفتاد از تلویزیون پخش می شد. در این
سریال ها(نظیر سریال همسران، خانه ی سبز و...) زن چادری دیده نمیشد. زنان
حجاب داشتند اما مانتویی بودند. زن چادری دهه ی ۶۰ و ۷۰ به زن مانتویی دهه ی
۸۰ تبدیل شد. بعد نوبت سینما و تئاتر شد تا زن چادری که مانتویی شده است
را دستخوش تغییر کند. دیگر در فیلم های سینمایی روسری بر سر زن ها نیست.
جای آن را شال های گل و گشاد و آرایش های غلیظ و آستین های کوتاه و پیراهن
مردانه و... گرفته است. و این روال می رود تا... .
به
عنوان مثال اخیراً تئاتری به تهیه کنندگی کانون پرورش فکری کودکان
نوجوانان ساخته شده است که در آن پوشش مناسبی بر تن بازیگران نمایش نیست.
از آنجا که این تئاتر(خانه ی خورشید) مخاطب خود را کودک و نوجوان قرار داده
است؛ لذا می تواند این شکل از لباس پوشیدن را برای آنان ترویج کند. سایر
تئاترها نیز در حال حاضر فضایی شبیه همین تئاتر دارند که اگر از دیالوگ های
مبتذل و زننده ی آنان بگذریم، شکل بدی از پوشش را برای زن ایرانی ترویج
میکنند.
چندی
پیش خبر آمد که زنان در تهران با مجوز وزارت فخیمه ی ارشاد کنسرت برگزار
می کنند و تکخوانی می کنند! هر روز در دکه های روزنامه فروشی، تصاویر
کلوزآپ بازیگران سینما و تلویزیون را میبینیم که با صورت های مملو از
آرایش بر جلد مجلات و صفحات روزنامه ها نقش بسته است.
پوسترهای
مبتذل فیلم های سینمایی که بر سردر سینماها و بیلبوردهای سطح شهر قرار می
گیرند نیز خود منبعی برای اثرگذاری بر جامعه و به خصوص قشر جوان و نوجوان
هستند. فیلم های سینمای ایران نیز سوای از مشکلات اینچنینی و مسائل مربوط
به پوشش و حجاب، اخیراً دچار نوعی رکاکت کلامی شده اند و تکه پرانی های
جنسی در آنها دیده می شود.
همه
ی این مواردی که ذکر شد چیزهایی است که امروز در فضای فرهنگی-رسانه ای
ایران وجود دارد و متأسفانه بنابر استدلال هایی که در این مطلب ذکر آن
رفت، جامعه ی ایران را تحت تاثیر قرار می دهند.